همشهری آنلاین- سید اکبر میرجعفری: همین ابتدا یادآوری کنم که جنگ، یا دفاع مقدس مرا احساساتی می‌کند.

احساساتی شدن نیز مانع می‌شود که دربارة هرآنچه مربوط به جنگ است، به درستی قضاوت کنم.

تنگة ابوقريب هم مرا احساساتي مي‌كند؛ پس فقط به يك نكته اشاره مي‌كنم: «درست است كه در بستر مظلوميت، گاهي شجاعت و رشادت شكل مي‌گيرد؛ اما نبايد مظلوميت را به جاي شجاعت بنشانيم». مقاومت كردن با كلاشينكف و چند آرپي‌جي در برابر لشكري از تانك‌هاي پيشرفته، قصة مظلوميت است نه رشادت! مظلوميتي كه به شجاعت و رشادت ختم شده است.

فراموش نكنيم: جنگ، مسابقة فوتبال نيست كه در بدترين حالت ميدان را ترك كني و نتيجه سه - هيچ به رقيب واگذاري. جنگ، ميدان زندگي و مرگ است كه گاهي حتي وقتي مي‌ايستي و مقاومت مي‌كني، نهايتا جانت را فدا كرده‌اي. و اگر نمي‌ايستادي، نيز جانت را مي گرفتند! فقط تفاوت اين دو نوع مرگ با يكديگر، در عزت وشرافتمندي مرگ نوع نخست است و همين موضوع است كه مظلوميتِ شجاعانه را تحسين برانگيز مي‌كند.

اگر قرار بود در تنگة ابوقريب تنها شجاعت عده‌اي به نمايش درآيد، ديگر لازم نبود نوجواني كه اتفاقا به قصد جنگيدن نيامده (عكاس است) تفنگ دست بگيرد و مردانه مقاومت كند و حتي وظيفة اصلي خود را كه عكاسي است، كنار بگذارد.

آدمي انتخاب مي‌كند كه شجاع باشد يا ترسو- البته اگر ترسوها بتوانند بر ترس خود غالب آيند و شجاع باشند- اما مظلوميت از طرف ديگران بر آدمي تحميل مي‌شود

يادآوري مي‌كنم: مردان نبرد ابوقريب، به معناي دقيق كلمه شجاع‌اند؛ اهل شهامت و ايثارند؛ اما شجاعت و ايثار آنها در بستر مظلوميت شكل گرفته است. حتي شايد چنين سؤالي ذهن ما را درگير كند كه آنها آيا راهي جز مقاومتِ شجاعانه داشتند يا خير؟

اما نكتة اصلي اين است كه وقتي قصة مظلوميت كسي يا كساني را روايت مي‌كني، مخاطب از خود، از تو مي‌پرسد: «ظالمان اين ماجرا چه كساني بودند؟ چرا ظلم كردند؟». تا دوباره احساساتي نشده‌ام، به اين نوشته پايان مي‌دهم.

کد خبر 414707

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha